برچسب : نویسنده : نگین پارسا 13800 بازدید : 403
روزی شیواناازروستایی میگذشت.به دوکشاورز برخوردهریک از انهاخواستندکه شیوانابرای انهادعاکند.دشیواناروکردبه کشاورزاول وگفت :توخواستارچه چیزی هستی؟؟کشاورزگفت:من مال ومنال میخواهم که فقر کمرم را خم کرده .شیواناگفت:بروکه هستی شنواست واگرهمین راازته قلب بخواهی به ان میرسی ونیازی به دعای چون منی نداری.......وروبه دهقان دوم میکند ومیگوید:توچه میخواهی؟کشاورزم گفت:تمام لذت دنیا....شیواناگفت هستی صدای توراهم شنید.......سالها گذشت.....یک روزشیواناباپیروانش ازشهری میگذشت که خان انجابه استقبال او می امد وگفت:شیوانادعاهای توکارسازبوده ومن الان خان این شهرم ولی دهقان دیگر مست درخرابه ای کنارقبرستان است....شیواناگفت اوخواستارلذت تمام دنیا بودوحالاهم هست
داستانهاواشعارفارسی...برچسب : نویسنده : نگین پارسا 13800 بازدید : 357
خسرواگوی فلک درخم چوگان توباد
ساحت کون ومکان عرصه ی میدان تو باد
زلف خاتون ظفرشیفته ی پرچم تست
دیده ی فتح ابد عاشق جولان تو باد
ای که انشای عطارد شوکت تست
عقل کل چاکرطغرکش دیوان توباد
طیره ی جلوه ی طوبی قدچون سروتوشد
غیرت خلدبراین ساحت بستان توباد
داستانهاواشعارفارسی...
برچسب : نویسنده : نگین پارسا 13800 بازدید : 316
گل خوشبودرحمام روزی
رسیدازدست محبوبی به دستم
بدوگفتم:که مشکی یاعبیری
که ازبوی دل آویز تومستم
بگفتامن گل ناچیز بودم
ولیکن مدتی باگل نشستم
کمال همنشین درمن اثرکرد
وگرنه من همان خاکم که هستم
داستانهاواشعارفارسی...برچسب : نویسنده : نگین پارسا 13800 بازدید : 343
من که به جیب هیچ اسکناس ندارم
درپی مابنشین اسکناس شمارم
مسئله مقرنیست باعث زحمت
باعث زحمت سلیقه ایست که دارم
میدوم ازبهرخاویاربه هرسوی
بنده که محروم ازپنیروخیارم
پاک اگرسرنگون شوم عیبی نیست
برشترلوک بی مهارسوارم
گرم تفاخربه کشتن سوسک وپشه
غرق تفاضل زنیش عقرب ومارم
می کنم ازجیرجیرسوسک من شکایت
من که خود اندرپی هوارهوارم
درپی هالو قلی به ده روم از شهر
تاکه شوم زارع وزرشک بکارم
هرکه دلش خواست کشک بساید
بنده خدمتگزاراوچوثغارم
آنچه زهرنانجیب دیده ام آزار
بسکه نجیبم به روی خویش نیارم
سربه سرم اگرناکسان نگذارند
سربه سرهیچ ناکسی نمی گذارم
ابوالقاسم حالت
داستانهاواشعارفارسی...
برچسب : نویسنده : نگین پارسا 13800 بازدید : 330
زن جوانی همراه همسرش کناردیوارایستاده بودوبه شدت اشک میریخت.شیواناازمقابل آنهاعبورکرد.وقتی گریه زن رادیدایستادوعلت راازاوپرسید.زن گفت:همسرم جوان است وگاه گاه با کلام زشت مرا میرنجاند او مرد لایق خوبی است وتنها عیبی که دارد بد دهنی وزشت کلامی او است که گاهی مرا به گریه وا می دارد .شیوانا با تاسف سری تکان داد وگفت :هیچ انسانی لیاقت اشک های انسان دیگری را ندارد واگر انسان لایق در دنیا پیدا شد او هرگز دلش نمی آید که دل دیگری را به درد واشک او را در آورد.
داستانهاواشعارفارسی...برچسب : نویسنده : نگین پارسا 13800 بازدید : 435