داستانهاواشعارفارسی

ساخت وبلاگ

داستانهاواشعارفارسی...
ما را در سایت داستانهاواشعارفارسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : نگین پارسا 13800 بازدید : 403 تاريخ : سه شنبه 27 مرداد 1394 ساعت: 14:24

روزی شیواناازروستایی میگذشت.به دوکشاورز برخوردهریک از انهاخواستندکه شیوانابرای انهادعاکند.دشیواناروکردبه کشاورزاول وگفت :توخواستارچه چیزی هستی؟؟کشاورزگفت:من مال ومنال میخواهم که فقر کمرم را خم کرده .شیواناگفت:بروکه هستی شنواست واگرهمین راازته قلب بخواهی به ان میرسی ونیازی به دعای چون منی نداری.......وروبه دهقان دوم میکند ومیگوید:توچه میخواهی؟کشاورزم گفت:تمام لذت دنیا....شیواناگفت هستی صدای توراهم شنید.......سالها گذشت.....یک روزشیواناباپیروانش ازشهری میگذشت که خان انجابه استقبال او می امد وگفت:شیوانادعاهای توکارسازبوده ومن الان خان این شهرم ولی دهقان دیگر مست درخرابه ای کنارقبرستان است....شیواناگفت اوخواستارلذت تمام دنیا بودوحالاهم هستآرام

داستانهاواشعارفارسی...
ما را در سایت داستانهاواشعارفارسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : نگین پارسا 13800 بازدید : 357 تاريخ : جمعه 14 آذر 1393 ساعت: 13:20

خسرواگوی فلک درخم چوگان توباد

ساحت کون ومکان عرصه ی میدان تو باد

زلف خاتون ظفرشیفته ی پرچم تست

دیده ی فتح ابد عاشق جولان تو باد

ای که انشای عطارد شوکت تست

عقل کل چاکرطغرکش دیوان توباد

طیره ی جلوه ی طوبی قدچون سروتوشد

غیرت خلدبراین ساحت بستان توباد

 

داستانهاواشعارفارسی...
ما را در سایت داستانهاواشعارفارسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : نگین پارسا 13800 بازدید : 316 تاريخ : جمعه 14 آذر 1393 ساعت: 12:47

گل خوشبودرحمام روزی

رسیدازدست محبوبی به دستم

بدوگفتم:که مشکی یاعبیری

که ازبوی دل آویز تومستم

بگفتامن گل ناچیز بودم

ولیکن مدتی باگل نشستم 

کمال همنشین درمن اثرکرد 

وگرنه من همان خاکم که هستم

داستانهاواشعارفارسی...
ما را در سایت داستانهاواشعارفارسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : نگین پارسا 13800 بازدید : 343 تاريخ : جمعه 23 آبان 1393 ساعت: 9:04

من که به جیب هیچ اسکناس ندارم

درپی مابنشین اسکناس شمارم 

مسئله مقرنیست باعث زحمت

باعث زحمت سلیقه ایست که دارم

میدوم ازبهرخاویاربه هرسوی

بنده که محروم ازپنیروخیارم

پاک اگرسرنگون شوم عیبی نیست

برشترلوک بی مهارسوارم

گرم تفاخربه کشتن سوسک وپشه

غرق تفاضل زنیش عقرب ومارم

می کنم ازجیرجیرسوسک من شکایت

من که خود اندرپی هوارهوارم

درپی هالو قلی به ده روم از شهر 

تاکه شوم زارع وزرشک بکارم

هرکه دلش خواست کشک بساید

بنده خدمتگزاراوچوثغارم

آنچه زهرنانجیب دیده ام آزار

بسکه نجیبم به روی خویش نیارم

سربه سرم اگرناکسان نگذارند

سربه سرهیچ ناکسی نمی گذارم

ابوالقاسم حالت

 

داستانهاواشعارفارسی...
ما را در سایت داستانهاواشعارفارسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : نگین پارسا 13800 بازدید : 330 تاريخ : جمعه 23 آبان 1393 ساعت: 7:58

زن جوانی همراه همسرش کناردیوارایستاده بودوبه شدت اشک میریخت.شیواناازمقابل آنهاعبورکرد.وقتی گریه زن رادیدایستادوعلت راازاوپرسید.زن گفت:همسرم جوان است وگاه گاه با کلام زشت مرا میرنجاند او مرد لایق خوبی است وتنها عیبی که دارد بد دهنی وزشت کلامی او است که گاهی مرا به گریه وا می دارد .شیوانا با تاسف سری تکان داد وگفت :هیچ انسانی لیاقت اشک های انسان دیگری را ندارد واگر انسان لایق در دنیا پیدا شد او هرگز دلش نمی آید که دل دیگری را به درد واشک او را در آورد.

داستانهاواشعارفارسی...
ما را در سایت داستانهاواشعارفارسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : نگین پارسا 13800 بازدید : 435 تاريخ : پنجشنبه 22 آبان 1393 ساعت: 18:24