گل خوشبودرحمام روزی
رسیدازدست محبوبی به دستم
بدوگفتم:که مشکی یاعبیری
که ازبوی دل آویز تومستم
بگفتامن گل ناچیز بودم
ولیکن مدتی باگل نشستم
کمال همنشین درمن اثرکرد
وگرنه من همان خاکم که هستم
داستانهاواشعارفارسی...برچسب : نویسنده : نگین پارسا 13800 بازدید : 346